حقوق اجتماعی مطرودین روحانی

نویسنده: شکیبا

در جهان مدرن یکی از مناقشاتی که همیشه در جریان بوده و می توان گفت اساس علوم اجتماعی و سیاسی را تشکیل می دهد مسألهء تعادل میان حقوق فردی و نظم اجتماعی است. به موجب نظریهء حقوق طبیعی، که کمتر انسان مدرنی است که جرأت مخالفت با آن را داشته باشد، هر انسانی به صرف انسان بودن از بعضی حقوق اساسی برخوردار است که هیچ انسان دیگر یا هیچ نهاد اجتماعی حق ندارد آنها را زیر پا بگذارد؛ حقوقی مثل حق حیات، حق اشتغال، حق مالکیت، حق مسکن، حق انتخاب دین و عقیده، حق بیان، حق آزادی و بسیاری حقوق دیگر. از سوی دیگر، اهمیت نظم اجتماع و لزوم حفظ آن بر کسی پوشیده نیست. این نظم مستلزم اعمال محدودیتهایی بر افراد است، یعنی بعضی چیزها هست که هیچکس حق آن را ندارد، مثل هتک حرمت افراد، و بعضی اوقات هم بعضی حقوق از بعضی افراد گرفته می شود، مثل اعدام که گرفتن حق حیات فرد است یا زندان که گرفتن حق آزادی اوست. مناقشه در اینجاست که چه مرجعی، تا چه حدی، و چگونه حق دارد این محدودیتها را بر حقوق انسانها اعمال کند.

در دیانت بهائی این حق و این وظیفه به بیت العدل داده شده است که در چارچوب احکام مندرج در آثار الهیه این کار را انجام دهد. یکی از مواردی که اخیراً بسیار مورد بحث قرار گرفته و مخالفین امرالله آن را مورد انتقاد و اعتراض قرار داده اند مسألهء طرد و به خصوص طرد روحانی ناقضین عهد و میثاق الهی است. ناقضین، یعنی کسانی که بخواهند در جامعهء بهائی رخنه و شکاف ایجاد کنند و وحدت آن را از میان ببرند، نه تنها از عضویت جامعهء بهائی، بلکه از هرگونه ارتباط با افراد بهائی، حتی همسر و فرزندان خود، محروم می شوند، که البته مجازات فوق العاده سنگینی است.

اینکه ناقض کیست، این حکم شامل چه کسانی می گردد و حکمت آن چیست در آثار الهیه توضیح داده شده و مقالات متعددی دربارهء آنها نوشته شده که در سایتهای مختلف بهائی مندرج است. آنچه در این مقاله مورد توجه قرار می گیرد حقوقی است که مطرود روحانی از آن برخوردار است، یعنی تعادلی که این حکم میان حقوق فردی و نظم اجتماعی ایجاد می کند.

حضرت ولی امرالله درمورد حقوق ناقضین می فرمایند:

«... در ختام، انظار ياران ممتحن پرعشق و وفاي حضرت عبدالبهاء را به اين امر لازم و مهم منعطف نمايم و به اين نكته متذكر دارم و آن مواظبت ودقت تام در حفظ حقوق مدنيهء شرعيهء شخصيهء افراد است از هر سلك و طايفه و نژاد و عقيده و مقامي. در اين مقام امتياز و ترجيح و تفوق جائز نه. بايد در نهايت سعي و دقت، من دون تردد و ملاحظهاي ياران و برگزيدگان حضرت بهاءالله در محاسبات و معاملات خويش راجع به حقوق اصليهء نوع بشر ادني امتيازي بين آشنا و بيگانه و مؤمن و مشرك و مقبل و معرض نگذارند. بعد از تحقیق و تدقیق اگر چنانچه مقروضند باید به تمام قوی همت بگمارند تا آنچه بر عهدهء آنان است تا فلس اخیر بپردازند و راحت نجویند تا به تأدیهء آنچه را مکلفند بتمامها موفق گردند. حقوق مدنيه و معاملات ظاهره تعلقي به ديانت و اعتقاد باطني انسان نداشته و ندارد. افراد در هيأت اجتماعيه چه از موحدين و چه از مشركين كل در اين مقام يكسانند و حقوق شخصيهء آنان نزد اصحاب عدل و انصاف محفوظ و مقدس و مسلم و هر متردد متمردی در ساحت آن منتقم قهار مقصر و مسؤول و مردود. بلی مصاحبت و مرافقت با کفار ملحدین و خائنان پرکین و بیوفایان خودبین و رعایت و مهربانی به دشمنان امر الهی ذنبی است جسیم و انحرافی است عظیم از صراط مستقیم امر الهی ولی نفس ارتداد و محجوبيت و ترك عقيده حقوق مدنيهء شرعيهء افراد آزاد را به هيچ وجه من الوجوه به قدر سم ابره تخفيف و تغييري ندهد والا اهل بهاء بساط پیشینیان را در این قرن مشعشع نورانی دوباره بگسترانند و آتش تعصب و حمیهء جاهلیه را در صدور برافروزند و خود را از مواهب جلیلهء این یوم موعود محروم سازند و تأییدات الهیه را در این روز فیروز از ظهور و بروز باز دارند. حیف است ذیل تقدیس را به این اوهام و شؤون ناشایسته آلوده نماییم»(۱)

می بینیم که حضرت ولی محبوب امرالله با چه تأکیدی بر «حفظ حقوق مدنیهء شرعیهء شخصیهء» ناقضین اصرار دارند. در این بیان مبارک به بهائیان دستور می فرمایند که بدهی های خود را به ناقضین تمام و کمال بپردازند، که دلالت بر حق مالکیت آنان دارد. فرد مطرود روحانی از حق حیات برخوردار است، محکوم به اعدام نمی شود، بر خلاف حکم اعدام برای مرتد در بعضی از ادیان گذشته. فرد مطرود روحانی از حق مالکیت برخوردار است، اموال او مصادره نمی شود. اگرچه انتشارات بهائی آثار او را منتشر نمی سازند و اگرچه بهائیان آثار او را نخواهند خواند، اما می تواند آثار خود را به کمک سایر انتشارات منتشر سازد.

حتی کسی حق ندارد به ناقضین بی احترامی کند. بیت العدل اعظم خطاب به محفل روحانی ملی ایالات متحدهء آمریکا می فرمایند:

«نحوهء استفاده از قدرت و اختیارات در اجرای عدالت، بسته به میزان و شدت هر مورد متغیر است. در بعضی موارد مقتضی است که اقدامات محفل قاطع و شدید باشد. حتی در این موارد نیز اعضای محفل باید همواره متذکر باشند که قدرتی که اعمال می نمایند باید به طور کلی همراه با محبت و خضوع و احترام واقعی نسبت به دیگران باشد. وقتی چنین کنند به کار بردن قدرت طبیعی جلوه می نماید و در نظر نفوس روحانی و ارباب انصاف مقبول و مطلوب خواهد بود.»(۲)

پس می بینیم در دیانت بهائی ضمن اینکه حکم طرد روحانی وجود دارد، در عین حال نهایت سعی و اهتمام به کار می رود که حقوق فرد مطرود حتی الامکان حفظ شود، زیرا هدف از این حکم انتقام گرفتن از فرد ناقض نیست، بلکه حفظ وحدت جامعه و تذکر و تنبه خود اوست، چنانکه حضرت عبدالبهاء در مورد حکم طرد روحانی می فرمایند:
«عبدالبهاء بینهايت مهربانست ولی مرض مرض جذام است. چه کند؟»

یادداشتها:

(۱) حضرت ولی امرالله، توقيعات مباركه، ج۱، ص۲۵۰
(۲) بیت العدل اعظم، پیام مورخ ۱۹ می ۱۹۹۴ خطاب به محفل روحانی ملی ایالات متحده