نامۀ مورّخ ۷ دسامبر ۱۹۶۹

ترجمه‌ای از پیام بیت ‌العدل اعظم الهی خطاب به یکی از احبّا
[از: مرکز جهانی بهائی]

۷ دسابر ۱۹۶۹

دوست عزیز بهائی،

مکتوب اخیر شما، حاوی سؤالاتی که بعد از مطالعهء توقیع «دور بهائی» برای بعضی از جوانان پیش آمده، ملاحظه و به دقّت مطالعه گردید و فکر می‎کنیم باید هم در بارۀ بیان به خصوصی که ذکر کرده‎اید و هم در بارۀ بیان دیگری از همان اثر مبارک اظهار نظر نماییم زیرا هر دو مربوط به رابطهء بین ولایت امر الله و بیت ‌العدل اعظم الهی می‎باشد.

بیان اوّل مربوط به این وظیفهء ولیّ امر الله می‌شود که هر گاه معتقد باشد تصمیمی از تصمیمات بیت العدل اعظم با مفهوم آثار مبارکه و روح آیات مُنزله مباینت دارد، باید بر تجدید نظر آن توسّط دیگر اعضای بیت ‎العدل اعظم اصرار ورزد. بیان دوم مربوط به عصمت بیت ‎العدل اعظم در غیاب ولیّ امر الله است، یعنی این بیان حضرت شوقی افندی که می‎فرمایند: «بدون این مؤسّسه [ولایت امر الله] ... هدایتی که جهت تعیین حدود و وظایف تقنینیّۀ منتخَبین [این نظم] ضروری است سلب شود.»

اشاره کرده‎اید که برخی از جوانان متحیّر شدند که چگونه می‎توان بیان اوّل را با بیاناتی مانند آنچه که در الواح وصایا آمده و حضرت عبدالبهاء تأکید می‎فرمایند که بیت ‎العدل اعظم «مصوناً مِن کلّ خطاء» است، انطباق داد.

درست همان طور که الواح وصایای حضرت عبدالبهاء به هیچ وجه با «کتاب مستطاب اقدس» مباینت و تضادّی ندارد، بلکه به فرمودۀ حضرت ولیّ‌امرالله «مؤیّد و متمّم و ملازم کتاب اقدس است»، آثار و توقیعات حضرت ولیّ‌امرالله نیز مباینت و مغایرتی نه با کلام منزله و نه با تبیینات حضرت مولی الوری دارد. لذا، در تلاش برای درک آثار مبارکه، ابتدا باید توجّه داشت که بین آنها هیچ گونه تضادّ واقعی وجود ندارد و نمی‎تواند وجود داشته باشد و با توجّه به این نکته، می‎توانیم در کمال اطمینان به جستجوی وحدت معانی که در آنها مندمج است بپردازیم.

ولیّ امر الله و بیت ‌العدل اعظم دارای وظایف و عمل‌کردهای خاصّ مشترکی هستند و هر یک از آنها در حیطهء جداگانه و متمایزی نیز عمل می‌کند. همان طور که حضرت شوقی افندی توضیح فرموده‎اند، «کاملاً واضح و روشن است که ولیّ امر مبیّن آیات ‎الله و بیت عدل اعظم واضع احکام غیر منصوصه است. تبیینات ولیّ امر الله، در حوزۀ عمل‌کرد خویش، همان مرجعیّت و لازم‌الاجرا بودن را دارد که قوانین مشروعۀ بیت العدل عمومی که دارای حقّ و امتیاز منحصر به فرد حکم نمودن و اظهار نظر و تصمیم نهایی در مورد قوانین و احکامی که حضرت بهاءالله بالصّراحه نازل نفرموده‌اند، می‌باشد. هیچ یک از این دو مؤسّسه نه می‌تواند به قلم‌رو مقدّس و مقرّر دیگری تجاوز نماید و هرگز نیز تجاوز نخواهد نمود. هیچ ‌کدام در کم کردن اختیارات مخصوصه و مصرّحه‌ای که از جانب حقّ به هر دو اعطا شده سعی نخواهد نمود. غیر قابل تصوّر است که دو مرکز مرجعیّت که به فرمودۀ حضرت مولی ‌الوری هر دو «در تحت حفظ و صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی» هستند، بتوانند با یک‌دیگر مغایرت داشته باشند، زیرا هر دو وسیلهء همان هدایت واحد الهیّه هستند.

علاوه بر وظیفۀ تشریع و وضع قوانین، وظایفی کلّی‎تر یعنی مسئولیّت صیانت و ادارهء امر الله، حلّ مسائل مبهمه و اتّخاذ تصمیم در بارۀ مواضیع موجد اختلاف به بیت ‎العدل اعظم محوّل شده است. در هیچ جا ذکر نشده است که عصمت بیت ‌العدل اعظم منوط به عضویّت ولیّ امر الله یا حضورش در این هیئت می‌باشد. فی‎الحقیقه، حضرت عبدالبهاء در الواح مبارکهء وصایا و نیز حضرت شوقی افندی در توقیع «دور بهائی»، با صراحت اظهار داشته‎اند که اعضای منتخَب بیت‏العدل اعظم در حین مشورت مهبط هدایت محتوم الهی هستند.

مضافاً حضرت ولیّ‌امرالله بنفسه در «نظم جهانی بهائی» تصریح فرموده‎اند که، «هم‌چنین هر يک از اهل بهاء بايد به خوبی بداند که مؤسّسهء ولايت در تحت هیچ شرایطی اختياراتی را که حضرت بهاءاللّه در کتاب اقدس به بیت العدل اعظم تفویض و حضرت عبدالبهاء موّکداً مکرّراً در الواح وصایا تأیید فرموده‌اند سلب نمی‌نماید و یا حتّی سر مویی از آن نمی‌کاهد. این مؤسّسه به هيچ وجه با ارادۀ مبارکه و مندرجات الواح حضرت بهاءاللّه تناقضی به وجود نمی‌آورد و هرگز دستورات منزلهء مبارکه‌اش را باطل نمی‌سازد.»

اگرچه مسئولیّت مخصوص ولیّ امر الله تبیین کلام الهی است، امّا کلّیّۀ قدرت‌ها و اختیارات لازم برای انجام وظیفه در مقام ولّی امر و رئیس و محافظ اعلای آن نیز به ایشان اعطا شده است. مضافاً، ولیّ امر الله رئیس لاینعزل و عضو مادام‎العمر هیئت عالیه تشریعیّۀ امر الله است. در مقام ریاست بیت ‎العدل اعظم و عضویّت هیئت مزبور است که ولیّ امر الله در فرایند قانون‌گذاری شرکت می‎کند. اگر بیان ذیل که موجب مطرح شدن سؤال شما گردیده، به عنوان اشاره‌ای به این آخرین ارتباط محسوب ‌شود، مشاهده خواهید نمود که هیچ تضادّ و تباینی بین آن و سایر آثار امری وجود ندارد:

اگرچه ولیّ امر الله به عنوان رئیس دائمی آن هیئت عظیم‌الشأن تعیین شده است وی هرگز نمی‌تواند، حتّی به طور موقّت، حقّ منحصر به فرد تشریع را از آن خود کند. او نمی‌تواند تصمیم اکثریّت اعضای هم‌کار خود را لغو نماید ولی مجبور است در بررسی مجدّد هر قانونی که وجداناً معتقد است مخالف با مفهوم و دور از روح بیانات منزلۀ حضرت بهاءالله می‌باشد اصرار ورزد.

اگرچه ولیّ امر الله، در رابطه با سایر اعضای بیت ‌العدل اعظم نمی‎تواند تصمیم اکثریّت را لغو کند، این نکته غیر قابل تصوّر است که سایر اعضا هر گونه اعتراض ولیّ امر الله را در جریان مشورت و یا تشریع نسبت به نکات مباین با آنچه او روح امر الله می‎داند، نشنیده بگیرند و به آن اعتنا ننمایند. با همۀ این احوال، قضاوت نهایی با بیت ‎العدل اعظم است که مصون از خطا محسوب می‎شود نه هیچ یک از نظراتی که در جریان وضع قانون اظهار و ابراز می‎گردد.

بنا بر این، می‎توان مشاهده کرد که بین بیانات حضرت مولی ‎الوری در خصوص هدایت محتوم الهی که بیت ‎العدل اعظم بدان موهوب گشته و بیان فوق که از توقیع «دور بهائی» نقل شده، تضادّی وجود ندارد.

اطّلاع احبّا از بعضی از جریاناتی که بیت ‎العدل اعظم در حین وضع قانون آن را دنبال می‎کند، ممکن است به درک آنها نسبت به این روابط کمک نماید. بیت ‏العدل اعظم، البتّه در ابتدا نهایت دقّت را در مطالعهء نصوص مبارکه و تبیینات حضرت ولیّ‌امرالله و هم‌چنین ملاحظهء نظرات جمیع اعضا مبذول می‎دارد. بعد از مشاورهء طولانی، فرایند تهیّۀ پیش‎نویس یک بیانیه‎ شروع می‎شود. در این فرایند، کاملاً امکان دارد که موضوع به طور کلّی مورد تجدید نظر قرار گیرد. قضاوت نهایی در نتیجهء چنین تجدید نظری ممکن است به نحو بارزی با استنتاجی که قبلاً شده بود متفاوت باشد و یا ممکن است چنین تصمیم گرفته شود که در بارۀ موضوع اصلاً در آن زمان قانونی وضع نگردد. البتّه می‎توان درک کرد که در طیّ چنین فرایندی اگر حضرت ولیّ‌امرالله در قید حیات بودند، چه توجّه عظیمی به نظرات ایشان مبذول می‎شد.

در ملاحظهء بیان دوم، مجدّداً باید به این اصل متمسّک باشیم که تعالیم مبارکه با یک‌دیگر مباینت ندارند.

امکان وجود ولاة امر الله دیگری در آینده به وضوح در آثار مقدّسه منظور و مذکور شده است ولی در هیچ جا قول و یا ضمانتی راجع به اینکه سلالۀ ولاة امر الله تا ابد ادامه خواهد یافت وجود ندارد، بر عکس اشارات روشنی دالّ بر اینکه این سلاله می‌تواند قطع شود وجود دارد. امّا با وجود این، در آثار مبارکه تأکید بر تداوم عهد و میثاق و تغییر‌ناپذیری ارادۀ الهی برای این یوم عظیم مکرّراً دیده می‌شود. ولی، علی‌رغم این، در آثار مبارکه بر آسیب‎ناپذیری میثاق الهی و ثبوت و تغییرناپذیری هدف و مقصد خداوند برای این یوم مکرّراً تأکید شده است.

یکی از چشم‌گیرترین بیاناتی که احتمال چنین توقّفی را در تسلسل ولایت امر الله پیش‎بینی کرده، در نفس کتاب مستطاب اقدس است:

قد رجعت الاوقاف المختصّة للخيرات الی اللّه مظهر الايات ليس لاحد ان يتصرّف فيها الّا بعد اذن مطلع الوحی و من بعده يرجع الحکم الی الاغصان و من بعدهم الی بيت العدل ان تحقّق امره فی البلاد ليصرفوها فی البقاع المرتفعة فی هذا الامر و فيما امروا به من لدن مقتدر قدير و الّا ترجع الی اهل البهاء الّذين لا يتکلّمون الّا بعد اذنه و لا يحکمون الّا بما حکم اللّه فی هذا اللّوح اولئک اولياء النّصر بين السّموات و الارضين ليصرفوها فيما حدّد فی الکتاب من لدن عزيز کريم.

صعود حضرت ولیّ‌امرالله در سنۀ ١٩۵٧ عیناً همان وضعی را به وجود آورد که در این فقره از کتاب مستطاب اقدس به ‌آن اشاره گردیده، یعنی قبل از تشکیل بیت العدل اعظم سلالۀ اغصان به انتها رسید. اگرچه همان طور که مشاهده می‎شود اختتام سلسلهء اغصان در مرحله‎ای پیش‎بینی شده بود، امّا هرگز نباید لطمهء سنگین و وخیمی را که امر مبارک متحمّل شده است ناچیز شمریم. امّا هدف خداوند برای نوع بشر هم‌چنان لایتغیّر و میثاق قویم و متین حضرت بهاءالله شکست‌ناپذیر باقی می‎ماند. آیا حضرت بهاءالله قاطعانه نفرموده‌اند که «انّه وضع امره علی اساس ثابت راسخ متين» در حالی که حضرت عبدالبهاء می‎فرمایند: «انّ الله فعّال لما یرید لا ناسخ لعهده و ﻻ مانع لفضله و لا مقاوم لأمره.» «کلّ من علیها فان و یبقی میثاق ربّک محیطاً علی الآفاق» «امتحانات هر امری به قدر عظمت آن امر است چون تا به حال چنین میثاقی صریح به قلم اعلی وقوع نیافته لهذا امتحانات نیز عظیم است ... این شبهات نقض مانند کف دریاست ... این کف‌های دریا بقایی ندارند عنقریب محو و نابود گردد ولی دریای میثاق الی‌الأبد پرموجست و در جوش و خروش...» و حضرت شوقی افندی به وضوح فرموده‌اند: «صخره‎ای که این نظم اداری بر آن استوار است مشیّت ثابتهء الهیّه برای عالم انسانی در عصر حاضر است.» «...این گوهر یکتای ظهور الهی که هنوز در عالم جنین است البتّه در صدف تعالیم و احکامش نشو و نما خواهد جست و صحیح و سالم رشد و نموّ خواهد کرد و عالم انسانی را در آغوش خویش محافظت خواهد نمود.»

در امر بهائی دو مرکز و مرجع که احبّا باید به آن روی آورند تعیین شده است، زیرا در حقیقت مبیّن کلمۀ الهی خود امتداد و تداوم آن مرکز که نفس کلمة الله است می‌باشد. «کتاب الهی» مجموعۀ بیانات حضرت بهاءالله است، در حالی که مبیّن ملهَم به الهام الهی لسان حیّ کتاب‎ الله است و تنها او است که می‎تواند به نحوی موثّق و معتبر معانی «کتاب الهی» را بیان نماید. به این ترتیب، یک مرکز عبارت از کتاب الهی و مبیّن آن است و مرکز دیگر بیت ‌العدل اعظم می‌باشد که در ظل هدایت الهی است تا در مورد آنچه در کتاب الهی به صراحت نازل نشده تصمیم بگیرد. این الگوی مراکز و ارتباط آنها در هر مرحله از تکامل امر الله مشهود است. حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس به آحاد مؤمنین می‎فرمایند که بعد از صعود آن طلعت مبارک به کتاب الهی و «من اراده اللّه الّذی انشعب من هذا الاصل القديم» توجّه نمایند. هیکل مبارک در کتاب عهد این نکته را توضیح می‎فرمایند که این بیان کتاب اقدس اشاره به حضرت عبدالبهاء است. حضرت بهاءالله مؤسّسهء بیت ‌العدل اعظم را نیز در کتاب اقدس مقرّر فرموده و قوا و اختیاراتی را که برای اجرای وظایف معیّنۀ خود نیاز دارد به آن عنایت می‎فرمایند. حضرت مولی ‎الوری در الواح مبارکهء وصایا صریحاً مؤسّسهء ولایت را، که بنا به بیان حضرت شوقی افندی به وضوح در آیات کتاب اقدس پیش‎بینی شده تأسیس می‎فرمایند، مرجعیّت بیت ‌العدل اعظم را مورد تأیید مجدّد قرار داده تشریح می‌فرمایند و دیگر بار احبّا را به «کتاب الهی» ارجاع می‎دهند: «مرجع کل کتاب اقدس و هر مسئلهء غیر منصوصه راجع به بیت ‎عدل عمومی» و در انتهای الواح وصایا می‎فرمایند: «باید کل اقتباس از مرکز امر و بیت ‎عدل نمایند و ما عداهما کلّ مخالف فی ضلال مبین.»

از آنجا که حیطهء اختیارات بیت ‎العدل اعظم در مواضیع تشریع به هر آنچه که صریحاً در نصوص مبارکه نازل نشده، گسترش می‎یابد، این نکته بدیهی است که نفس کتاب الهی بالاترین مقام مرجعیت را دارد و حیطهء اقدام بیت ‌العدل را تعیین می‎فرماید. هم‌چنین، مبیّن کتاب ‎الله نیز باید حقّ توصیف و تعریف حیطهء اقدام تشریعی و تقنینی نمایندگان منتخَب امر الله را داشته باشد. آثار حضرت ولیّ‌امرالله و توصیه‎هایی که ایشان در طول سی و شش سال ولایت خود عنایت فرموده‎اند راهی را که ایشان وظایف خود را در رابطه با بیت ‎العدل اعظم و نیز محافل روحانی ملّی و محلّی انجام دادند، نشان می‎دهد.

این حقیقت که ولیّ امر الله اختیار تعریف حیطهء اقدام تشریعی و تقنینی بیت ‎العدل اعظم را دارد، این استنباط را به دنبال ندارد که بدون چنین هدایتی بیت ‎العدل اعظم ممکن است از محدودهء اختیارات صحیح خود تجاوز نماید و منحرف شود، چنین استنتاجی با جمیع نصوص دیگر در بارۀ عصمت بیت العدل اعظم و به طور اخصّ با تصریح نفس حضرت ولیّ‌امرالله مباینت خواهد داشت که می‌فرمایند بیت ‎العدل اعظم به حیطهء مقدّس و مجاز مؤسّسۀ ولایت هر گز نیز تجاوز نخواهد کرد. امّا باید به خاطر سپرد که اگرچه محافل روحانی ملّی و محلّی در صورتی که با روح و روشی که حضرت عبدالبهاء توصیف فرموده‎اند به مشورت بپردازند می‎توانند از هدایت الهیّه برخوردار شوند، امّا از ضمانت صریح عصمت موهوبی که به بیت ‎العدل اعظم عنایت شده برخوردار نیستند. هر محقّق دقیق امر مبارک می‎تواند مشاهده کند که حضرت ولیّ‌امرالله بعد از صعود حضرت عبدالبهاء با چه دقّتی این نمایندگان منتخَب احبّا را در تلاش برای استقرار نظم اداری و تدوین اساسنامۀ محافل روحانی ملّی و محلّی هدایت فرمودند.

امیدواریم که این توضیحات در درک واضح‎تر این روابط به یاران مساعدت نماید، امّا همه باید به خاطر داشته باشیم که ما به آغاز نظامی که حضرت بهاءالله مقرّر فرموده‌اند نزدیک‌تر از آن هستیم که بتوانیم قوای مکنونه در آن و یا روابط داخلی اجزای متشکّلهء آن را به طور کامل درک کنیم. همان طور که منشی حضرت شوقی افندی در تاریخ ۲۵ مارس ۱۹۳۰ از طرف هیکل مبارک خطاب به یکی از احبّا مرقوم داشت، «درک محتوای الواح وصایای حضرت مولی ‏الوری برای نسل کنونی بسیار مشکل است و کشف کنوز حکمت مکنون در آن نیازمند حدّ اقلّ یک قرن فعّالیّت است.»

باتقدیم تحیّات
[امضا: بیت العدل اعظم]