مکانیزم الهی در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی

نویسنده: حامد صبوری

پس از در گذشت مظاهر ظهور الهی، تفرقه هایی بعضاً دائمی نیز در هر یک از ادیان سابق ایجاد شد. اما در دور بهائی که عصر تحقق وعود آن ادیان مقدسه و استقرار صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است، خداوند برای تحقق آن وعود حتمیّه، با مکانیزمی بدیع از ایجاد تفرقه و اختلاف دائمی در ظهور بهائی جلوگیری نموده است. اگر چنین مکانیزمی وجود نداشت، جامعهء بهائی نیز دچار تفرقه و اختلاف می شد، و بالتّبع نمی توانست الهام بخش وحدت عالم انسانی و ازعوامل مهم در تحقق نهایی صلح جهانی باشد. حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی در این خصوص می فرمایند:

«تفاوت اساسی بین این دور و همۀ ادوار گذشته آن است كه در این ظهور، امكان تفرقۀ دائمی بین پیروان پیامبر از طریق دستورات صریح و مستقیم كه مُمَهِِّّدِ لوازم ضروری برای حفظ وحدت جامعۀ مؤمنان شده است، جلوگیری شده است.» [۱]

مكانیزم مزبور برای حفظ امر الهی از تفرقه و انشقاق، شامل چند عنصر و عامل مهم است که وحدت آئین بهائی را حفظ کرده و خواهد کرد. اصلی ترین و مهم ترین عنصر و عامل، چنان که از بیان فوق نیز آشکار است، وجود نصوص قاطعۀ کتبی و دستورات صریح و مستقیم در خصوص عهد و میثاق بهائی و تعیین جانشینان منصوص به قلم حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء، می باشد. حضرت شوقی در بیانی دیگرچنین می فرمایند:

«بجز اين نصوص نيز هيچ چيزديگري نمي توانست امر الهي را از هجوم روزافزون بدعت ها و افتراهاي فرقه هاي مذهبي و ملل و دول كه بر آن بسته اند ايمن ومحفوظ نگاه بدارد.» [۲]

عاملی که براستحکام نصوص صریحهء مزبور افزوده و وحدت جامعهء بهائی را حفظ نموده است، احکام و تعالیم تکمیلی بدیعی است كه، بر خلاف ادیان سابقه، صریحاً ابواب هر گونه تأویل یا تفسیرشخصی و جعل روایات و حدیث سازی را در خصوص مسألهء جانشینی در امر بهائی بسته است و وظیفۀ تفسیر و تأویل و تبیین نافذ و جاری و لازم الاجرا را صرفاً به مراجع منصوص مزبور داده است. [۳] برای درک اهمیّت این مکانیزم کافی است به موارد مشابه در ادیان سابق توجّه شود که چگونه فقدان نصوصِ قاطعِ مکتوب در مورد جانشینی، و نیزباز شدن راه هرگونه تأویل و تفسیر آیات و جعل ِ احادیث توسط این و آن، لطمه به ادیان الهی و جامعهء مؤمنین وارد ساخت.

شایان ذکر است در حالی که در امر بهائی تأویل شخصی آیاتِ صریحه در مورد مسألهء جانشینی نهی شده، و درحالی که تفاسیر و تبیینات صحیح و مُلهَمِ لازم الاجرا فقط مختصّ جانشینان منصوص است، ولی حقّ تفسیر و استنباطات شخصی از نفوس- اَعَمّ از عالم و عامی- گرفته نشده، بلکه چنین برداشت هایی از عوامل درک و عرفان بیشتر و رشد و پویایی فرهنگ و معارف فرد و جامعه تلقی شده است. در این مورد بیت العدل اعظم می فرمایند:

«در دیانت بهائی بین تبیین و تفسیری که توسط مراجع منصوص صورت می گیرد با تفسیرات و استنباطات فردی که ضمن مطالعۀ تعالیم و آثار الهی حاصل می شود، فرق بارزی وجود دارد. در حالی که مورد اوّل مُختصّ ولی امرالله می باشد، از مورد دوّم که استنباطات شخصی باشد، به فرمودۀ شخص حضرت ولی امرالله بهیچ عنوان نباید ممانعت شود. زیرا فی الحقیقه این قبیل تفسیرات فردی ثمر قوّۀ عقلانی انسانی بوده، موجبِ درک بیشتر و بهتری از تعالیم الهیه است، مشروط بر آن که از این رهگذر هیچ گونه اختلاف و مناقشه ای بین یاران حاصل نشود و هر کس بفهمد و بالصّراحة روشن سازد که نظرات و عقایدش صِرفاً جنبۀ شخصی دارد. همان طور که بر میزان درک انسان از تعالیم الهیه افزوده می شود، بهمان نسبت استنباطات فردی وی نیز دائماً تغییر میابد و به طوری که حضرت ولی امرالله می فرمایند عمیق شدن در امر یعنی آن که انسان آثار حضرت بهاءالله و حضرت مولی الوری(عبدالبهاء) را چنان دقیق و کامل مطالعه کند تا بتواند امرالله را به صورت واقعی به دیگران معرفی نماید.» [۴]

در نتیجهء چنین مکانیزمی است که بحران ها و امتحانات و انقلابات بی سابقه در تاریخ امر بهائی، نه تنها موجب ضعف آئین بهائی و تفرقه و انشقاق دائمی در جامعهء پیروان آن نشده، بلکه ارکان دین حق را چنان مستحکم کرده است که جامعهء بهائی با اتکاء بر آن همچون فولادی آبدیده شده بطوری که توانسته علاوه بر حفظ خود از انحرافات بنیان کن، به خیر اندیشان جهان نیز امید والهام بخشد و در ایجاد صلح و وحدت جهانی بکوشد.[۵] در خصوص این حقیقت است که حضرت شوقی ربانی چنین فرموده اند:

«فی الحقیقه اگر به دیدۀ بصیرت ملاحظه شود معلوم و واضح گردد كه شدائد و آلام و تضییقات و تطوّراتی كه امر الهی را در این دور مقدّس احاطه نموده، با هیچ یك از مصائب و بلایای سابقه در اعصار و ادوار ماضیه قابل قیاس نیست و برخلاف ادیان سابقه، انقلابات و تحولات طاریه به هیچ وجه موجب تشتیت جمع و تفریق كلمة الله نگردیده و در بین دوستان حضرت رحمن، ایجاد انشعاب و انشقاق ننموده، بلكه بالعكس امتحانات و افتتانات علت تطهیر امر الله شده و مورث تحكیم و تقویت اساس شریعت الله گردیده و بنیۀ جامعه را برای مقابلی با موانع و مشكلات آتیه محكم تر و استوار تر ساخته است.» [۶]

و نیزدر بیانی دیگر که جامع حقایق فوق و گویای مکانیزم الهی مزبور در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی است، می فرمایند:

«...حال ای كاشفان اسرار الهی و حامیان آیین رحمانی قدری تأمل نمایید كه این اختلافات شدیده و لطمات متتابعه و اضطرابات هائله و بَلیّاتِ متنوعه و اغتشاشاتِ داخله كه از بَدوِ طلوع امر حضرتِ رحمن، از افق ایران در مدت نود سال[۷] از بیگانه و آشنا بر حزب الله وارد گشته، آیا بالمآل هیچ رخنه ای در این بنیان ِ وطید و صَرحِ ِ مَشید ایجاد شده و یا آنكه اختلال و اعتلالی در اُسِّ اساس شریعت الله احداث گشت؟ لا فَوَ رَبِّ العِزَّةِ (نه قسم به ربِّ عزّت). اختلاف علت انشقاق نگشت و افتراق و اغتشاش مورثِ انحلال و اضمحلال نگردید. بلی هر چند طوریون در سینای روح منصعق گشتند و عده ای از اَركان قویۀ این بنیان منهدم گشتند و اَغصان ِ مُنشعبه از شجرۀ لا شرقیه و لا غربیه، اكثر به خاك مَذلّت افتادند و از اصل سدره منقطع و منفصل گشتند، ولی بنیاد این بنیان متأثر و متزلزل نشد و دوحۀ الهیه قلع و قمع نگردید. سمِّ نقیع، سرچشمۀ آیین نازنین را آلوده ننمود و ریح ِ عَقیم، نهالِ بیهمال را از بیخ و بن بر نینداخت. سیفِ شاهر، فتوری در وحدتِ این جمع احداث ننمود و زوبعۀ شدید، شمع وهاج را خاموش نكرد. هر منصفی شهادت می دهد و هر بصیری اقرار و اعتراف نماید كه هر چند در ادوار سابقه اختلافات داخله و مشاجرات دینیه و منازعات و مخاصمات حزبیه فی الفور علت انشقاق ابدی گشت و افتراق دائمی شد و رخنه ای شدید در اُسِّ اساس بنیان الهی احداث نمود و وحدت اصلیه را به كلی از میان برد و حزب الله را ویران و پریشان نمود، ولی در این ظهور اعظم و قرنِ اَقومِ اَتمّ با وجودِ توالی بلایا و تعدّد و تنوّع رَزایا و وقوع اختلافات لا شِبهَ لَها(بی مانند)، امرالله از طَواریءِ (مصائب و عوارض و پیش آمدهایی) كه بر ادیان سابقه وارد گشته، محفوظ و مصون ماند... در این امر بدیع كه در جمیع شئون ممتاز از شرایع و ادیان سابقه است[۸]با وجودی كه نود سال بل اَزیَد[۹]از بزوغ كوكب درخشانش در آسمان ایران گذشته و با وجود وقوع حوادث هائله و اختلافات عظیمه و نقض و نكثِ منتسبین به اصل شجره و عصیان جمعی از اقطاب و اركان جامعه، از بركت نصوص قاطعه و تهدیدات و انذارات شدیده و وصایای محكمۀ مُتقَنۀ متینه و تعیین و تشخیص مرجوع منصوص که مُبیّن كلمات الهیه است، وحدتِ اصلیۀ حزب الله محفوظ و خُصَماءِ دین الله مخذول و مفقود و مقدسّات و نوامیس شریعت الله از لوثِ باغین و طاغین مصون. اختلاف و انقلاب كه از لوازم ذاتیه و شئونات ضروریه و علامات حتمیۀ مسلمۀ نشو و ارتقای هیكل امرالله است در این امر بدیع، بر عكس ادورا سابقه، مورث انقسام و انشقاق نگردید بلكه علت تطهیر ذیل مقدس و اسباب تقویت بُنیۀ هیكل امر الهی و انفصال عناصر غیر صالحه از جامعۀ اهل بهاء گردید. هر چند اختلاف در امر حضرت خَفِیّ الاَلطاف در جمیع قرون و اعصار حتمی الوقوع است، ولی عدم حدوث انشقاق در جامعۀ پیروان نیر آفاق از مزایای این امر منیر و خصائص این شرع جلیل است...» [۱۰]

مراجع:

[۱]ترجمه. «انوار هدایت»، بند ۱۵۶۲ و نیز بند ۱۶۶۵(در نصّی مشابه).
[۲]ترجمه. توقيع نظم جهاني بهائي، صص۳۰-۳۱.
[۳]برای دیدن نمونه هایی از تعالیم مزبور، از جمله رجوع شود به: گلزار تعالیم بهائی، صص۲۳۲-۲۲۶، در بارۀ تعیین قطعی و صریح مراجع منصوص؛ نهی از حدیث سازی و استناد به روایات، ص۲۹۳؛ نهی از تفسیر و تأویل آیات و نهی از اختلاف، صص۳۳۵-۳۲۷ و ۳۵۸-۳۵۷؛ نهی از بدعت و تکلم بر خلاف محتوای الواح، صص ۳۵۴-۳۵۶؛ نهی از فساد و نزاع، صص ۴۶۹-۴۷۵. کتاب امر وخلق ، جلد ۴، صص ۴۲۸-۴۱۸ در خصوص انذار و پیش بینی ِ ظهورِ مدعیان ِ دروغی و منافقین و ناقضین و توصیه ها و تأکیدات لازم برای حفظ اصالت امر بهائی و جامعهء آن.
[۴] ارکان نظم بدیع، صص ۲۹۹-۳۰۰.
[۵] اروین لازلو، یکی از خیراندیشان مذکور از جمله در بیانیۀ خود مورخ ۱۶ اکتبر ۱۹۸۵ می نویسد: «برای نیل به صلح، ما به شیوه های جدید اندیشه و تفكر و نیز معرفتی بدیع در باب قوای مؤثر در فرایند تغییر و تحول تاریخ جوامع انسانی نیاز داریم و چنین تصور می كنیم كه دیانت بهائی قادر است به این هر دو نیاز، پاسخی را كه به طور اساسی در بطن تعالیم خود از آن بهره مند است، به ما ارائه كند.»
[۶]به نقل از جزوۀ شمارۀ ۳۷ معارف عمومی، صص ۴۲-۴۱.
[۷] تاریخ بیان مباركشان مربوط به سنۀ ۱۹۳۷(شهر المسائل ۹۴؛ دسامبر ۱۹۳۷) می باشد.
[۸] این شهادتی است كه كتب مقدسۀ ادیان قبل و ائمۀ اطهار (ع) نیز دربارۀ امر موعودشان داده اند. ازجمله رجوع شود به دلائل العرفان و فصل الخطاب و جنّاتِ نعیم،...
[۹] اینك ۱۶۵ سال.
[۱۰] به نقل از مائدۀ آسمانی، ج۶، صص ۵۹-۵۶.