نامۀ مورّخ ۲۷ می ۱۹۶۶ در بارۀ ولایت امر الله و بیت العدل اعظم
ترجمهای از پیام بیت العدل اعظم الهی خطاب به یکی از احبّا
[از: مرکز جهانی بهائی]
۲۷ می ۱۹۶۶
دوست عزیز بهائی،
شما در بارۀ مقتضی بودن زمان انتخاب بیت العدل اعظم با توجّه به این بیان حضرت ولیّامرالله سؤال کردهاید که میفرمایند: «...اگر چنانچه شرایط مناسبی بوجود آید تا احبّای ایران و احبّای کشورهای مجاور تحت سلطۀ اتّحاد جماهیر شوروی بتوانند وکلای ملّی خود را انتخاب کنند ... آخرین مانع در راه تشکیل بیت العدل اعظم از میان برداشته خواهد شد.» در تاریخ ۱۹ آپریل ۱۹۴۷ در جواب سؤال یکی از افراد احبّا در بارۀ همین عبارت حضرت ولیّامرالله در نامهای به زبان انگلیسی که منشی از طرف آن حضرت نگاشته چنین میفرمایند: «زمانی که حضرت ولیّامرالله به روسیّه اشاره فرمودند بهائیان در آن کشور زندگی میکردند، حال عملاً جامعۀ بهائی در آن کشور وجود ندارد. بنا بر این تشکیل بیت العدل بینالمللی نمیتواند به تشکیل یک محفل روحانی ملّی در روسیّه وابستگی داشته باشد. بلکه محافل ملّیّۀ قویّ دیگری باید استوار گردد تا بتوان بیت العدل اعظم را تأسیس نمود.»
شما پیشنهاد میکنید که شاید احیاناً به جهت صلاح امر الله بعضی اطّلاعات در بارۀ جانشینی حضرت شوقی افندی از احبّا مستور مانده است. به شما اطمینان میدهیم که به هیچ وجه و به هیچ دلیلی مطلبی از یاران مخفی و مستور نمانده است. ابداً جای شک نیست که در الواح وصایای حضرت عبدالبهاء، حضرت شوقی افندی مرجعی بود که جانشین خود را تعیین نماید، ولی آن حضرت فرزندی نداشتند همۀ اغصانی که حیات داشتند عهد و میثاق الهی را نقض کرده بودند. بنا بر این، همان طور که حضرات ایادی امر الله در سال ۱۹۵۷ اظهار داشتند، واضح است که کسی نمانده بود که آن حضرت بتوانند برطبق نصوص الواح وصایا به جانشینی خود انتخاب نمایند. و انتخاب جانشین از طرف حضرت ولیّامرالله، مرکز منصوص و مدافع عهد و پیمان الهی، به روشی متفاوت با نصوص و مدلول روشن و صریح الواح وصایا نیز مسلماً غیر ممکن و غیر قابل تصوّر بود. به علاوه همان طور که مطّلع هستید در همان الواح وصایا برای تأیید و تصدیق انتصاب جانشین ولیّامرالله طریقهء واضح و روشنی مقرّر گردید. قرار بود نُه نفر ایادی که به وسیلۀ هیئت ایادی انتخاب میشدند، با رأی مخفی شخص منتخب حضرت ولیّامرالله را تصدیق نمایند. در سال ١٩۵٧ تمامی هیئت ایادی، بعد از تحقیق کامل در بارۀ موضوع، اعلام نمودند که حضرت ولیّامرالله جانشینی انتخاب ننموده و وصیّتنامهای از خود به جای نگذاشتهاند. این موضوع مستند و محرز میباشد.
این حقیقت که حضرت شوقی افندی وصیّتنامهای از خود به جای نگذاشتهاند نمیتواند استغفرالله حمل بر عدم اطاعت ایشان از حضرت بهاءالله تلقّی گردد بلکه باید اذغان کنیم که در همین سکوت حضرتش حکمتی نهفته و نشانهای از هدایت مصون از خطای آن وجود مبارک است. ما بهائیان باید در آثار مبارکه تمعّن و تعمّق کنیم و کوشش نماییم به جواهر معانی کثیرۀ مندرجه در آن پیبریم و فراموش نکنیم که حضرت شوقی افندی فرمودهاند که برای درک بیشتر نظم جهانآرای حضرت بهاءالله دو چیز لازم است: یکی مرور زمان و دیگر هدایت بیت العدل اعظم.
مصون از خطا بودن بیت العدل اعظم که در حوزۀ اختیارات مقرّرۀ خود عمل مینماید، مشروط به حضور ولیّ امر الله در بین اعضای آن نگردیده است. اگرچه در حوزۀ تبیین و تفسیر نظرات حضرت ولیّ امر الله لازمالاجرا هستند ولی در مورد شرکت ولیّ امر الله در تشریع قوانین، همیشه تصمیم نهایی با بیت العدل اعظم است. بیانات حضرت ولیّامرالله این مسئله را تأیید میکند «تبیینات ولیّ امر الله، در حوزۀ عملکرد خویش، همان مرجعیّت و لازمالاجرا بودن را دارد که قوانین مشروعۀ بیت العدل عمومی که دارای حقّ و امتیاز منحصر به فرد حکم نمودن و اظهار نظر و تصمیم نهایی در مورد قوانین و احکامی که حضرت بهاءالله بالصّراحه نازل نفرمودهاند، میباشد. هیچ یک از این دو مؤسّسه نه میتواند به قلمرو مقدّس و مقرّر دیگری تجاوز نماید و هرگز نیز تجاوز نخواهد نمود. هیچ کدام در کم کردن اختیارات مخصوصه و مصرّحهای که از جانب حقّ به هر دو اعطا شده سعی نخواهد نمود. اگرچه ولیّ امر الله به عنوان رئیس دائمی آن هیئت عظیمالشأن تعیین شده است وی هرگز نمیتواند، حتّی به طور موقّت، حقّ منحصر به فرد تشریع را از آن خود کند. او نمیتواند تصمیم اکثریّت اعضای همکار خود را لغو نماید ولی مجبور است در بررسی مجدّد هر قانونی که وجداناً معتقد است مخالف با مفهوم و دور از روح بیانات منزلۀ حضرت بهاءالله میباشد اصرار ورزد.»
ولی کاملاً جدا از وظایف مربوط به عضویّت و ریاست مقدّس مادامالعُمر بیت العدل اعظم، ولّی امر در حیطۀ وظایف خود، حقّ و وظیفۀ «تعيين حدود و وظایف تقنينيّۀ» بیت العدل اعظم را نیز دارا میباشد. به عبارت دیگر ولیّ امر الله اختیار بیان این مطلب را داشت که یک موضوع در نصوص مقدّسه ذکر شده است یا نه و بنا بر این آیا در حیطهء اختیار بیت العدل اعظم بوده که در بارهء آن قانونی وضع نماید. غیر از ولیّ امر الله هیچ کس حقّ و اقتدار چنین توصیف و تعریفی را ندارد. در نتیجه این سؤال پیش میآید که در غیاب ولیّ امر الله آیا بیت العدل اعظم در معرض این خطر هست که از حیطۀ صحیح کار خود منحرف شده در ورطهء خطا و اشتباه بیفتد؟ در اینجا باید سه چیز را به خاطر داشته باشیم: اوّل آنکه حضرت ولیّامرالله در دورۀ سی و شش سالۀ ولایت خود، تعداد بیشماری از این تبیینات را تهیّه و به بیانات حضرت عبدالبهاء و نفس حضرت بهاءالله ضمیمه فرمودهاند. چنانچه قبلاً به اطّلاع احبّا رسیده است، بیت العدل اعظم قبل از قانونگذاری راجع به هر موضوعی، به مطالعۀ دقیق آثار مقدّسه و تبیینات مربوطه میپردازد. دوم آنکه بیت العدل اعظم، که خود به دریافت هدایات الهی اطمینان داده شده است، به خوبی از غیاب ولیّ امر الله آگاهی داشته و در تمامی امور مربوط به تشریع، فقط در حوزۀ اختیار خود، حوزهای که حضرت ولیّامرالله با اطمینان آن را «کاملاً مشخّص» توصیف نمودهاند، عمل مینماید. سوّم آنکه نباید بیان مبارک حضرت ولیّامرالله را در مورد این دو مؤسّسه فراموش نماییم که میفرمایند: «هیچ یک از این دو مؤسّسه نه میتواند به قلمرو مقدّس و مقرّر دیگری تجاوز نماید و هرگز نیز تجاوز نخواهد نمود.»
امّا راجع به احتیاج به استنباط از آیات و آثار برای کمک به وضع قوانین و مقرّرات موضوعه توسّط بیت العدل اعظم بیان ذیل به قلم حضرت عبدالبهاء شایان توجّه است که میفرمایند:
«مسائل کلّیّه که اساس شریعة الله است منصوص است ولی متفرّعات راجع به بیت عدل و حکمت این این است که زمان بر یک منوال نماند تغیّر و تبدّل از خصایص و لوازم امکان و زمان و مکان است لهذا بیت العدل به مقتضای این مجری مینمایند.
همچه ملاحظه نشود که بیت العدل به فکر و رأی خویش قراری دهند استعفراللّه بیت العدل اعظم به الهام و تأیید روح القدس قرار و احکام جاری نماید زیرا در تحت وقایت و حمایت و صیانت جمال قدم است و آنچه قرار دهد اتّباعش فرض و مسلّم و واجب و متحتّم بر کلّ است ابداً مفرّی از برای نفسی نه.
قل یا قوم انّ بیت العدل الأعظم تحت جناح ربّکم الرّحمن الّرحیم ای صونه و حمایته و حفظه و کلائته لأنّه امر المؤمنین الموقنین باطاعة تلک العصبة الطّیّبة الطّاهرة و الثّلّة المقدّسة القاهرة فسلطنتها ملکوتیّة رحمانیّة و احکامها الهامیّة روحانیّة.
باری مقصود و حکمت ارجاع احکام مدنیّه ببیت عدل این است و در شریعت فرقان نیز جمیع احکام منصوص نبود بلکه عشر عشر معشار منصوص نه اگرچه کلّیّهٴ مسائل مهمّه مذکور ولی البتّه یک کرور احکام غیر مذکور بود بعد علما بقواعد اصول استنباط نمودند و در آن شرائع اوّلیّه افراد علما استنباطهای مختلف مینمودند و مجری میشد حال استنباط راجع بهیئت بیت العدل است و استنباط و استخراج افراد علما را حکمی نه مگر آنکه در تحت تصدیق بیت عدل درآید و فرق همین است که از استنباط [و تصدیق هیئت بیت عدل که اعضایش منتخب و مسلّم عموم ملّت است اختلاف حاصل نمیگردد ولی از استنباط] افراد علما حکماً اختلاف حاصل شود و باعث تفریق و تشتیت و تبعیض گردد و وحدت کلمه بر هم خورد و اتّحاد دین اللّه مضمحلّ شود و بنیان شریعة اللّه متزلزل گردد.»
در نظم جهانآرای حضرت بهاءالله بعضی از وظایف بر عهدهء موسّسات مخصوصی محوّل شده است و بعضی وظایف دیگر با آنکه ممکن است بیشتر در حوزهء اختیار یک یا بعضی از موسّسات باشد مشترکاً انجام میشود. مثلاً با وجود آنکه حضرات ایادی امر الله وظیفۀ خاصّ صیانت و ترویج را بر عهده دارند و میتوان گفت که برای انجام این وظایف مشخّص شدهاند معذلک بیت العدل اعظم و محافل روحانیّه نیز مامور صیانت و تبلیغ امر الله هستند و البتّه چنانچه همه میدانند تبلیغ وظیفهء مقدّسی است که بر عهدۀ عموم پیروان امر حضرت بهاءالله گذاشته شده است. به همین طریق هر چند پس از حضرت مولی الوری وظیفهء تبیین منحصراً از آنِ حضرت ولیّامرالله بود و هر چند وضع قوانین منحصراً وظیفۀ بیت العدل عمومی است معذلک این دو مؤسّسه به فرمودهء حضرت ولیّامرالله «مرام و مقصدشان مکمّل يکديگر» است. هدف مشترک و اساسی آنها [این دو مؤسّسه] «آنکه قدرت و سیطرۀ الهیّه که از مصدر شریعۀ ربّانیّه جاری گشته تسلسل و استمرار یابد و وحدت جامعۀ پیروانش محفوظ گردد و تعالیمش از تصرّف و انحراف و تصلّب و انجماد مبّری و مصون ماند.» در حالی که بیت العدل اعظم نمیتواند هیچ یک از وظایفی را که منحصراً متعلّق به ولیّ امر الله بود بر عهده گیرد باید آنچه را مشترکاً با مقام ولایت امر عهدهدار بوده پیگیری نماید.
همان طور که شما با نقل بیانات عدیدهای متذکّر شدهاید حضرت شوقی افندی کراراً نسبت به جداییناپذیری این دو مؤسّسه تأکید فرمودهاند. باوجود آنکه واضحاً هیکل مبارک تصوّر این را داشتند که این دو مؤسّسه باهم عمل نمایند ولی از این مطلب نمیتوان منطقاً چنین استنباط نمود که یکی از این دو مؤسّسه بدون دیگری قادر به انجام وظیفه نیست. حضرت شوقی افندی طیّ دوران سی و شش سال ولایت بدون وجود بیت العدل اعظم به انجام وظایف پرداختند. اینک بیت العدل اعظم باید بدون ولیّ امر فعّالیّت نماید و حال آنکه هنوز اصل جداییناپذیری این دو مؤسّسه به قوّت خود باقی است. مؤسّسۀ ولایت اهمّیّت و مقام خود در نظم حضرت بهاءالله را به خاطر نبودن ولیّ امر حیّ و حاضر از دست نمیدهد. از دو جنبهء افراطی باید بر حذر باشیم. یکی آنکه استدلال کنیم که چون ولیّ امری وجود ندارد پس آنچه در نظم جهانی بهائی در بارهء ولایت امر و موقعیّت و مقام آن نوشته شده از اعتبار ساقط و فاقد ارزش میباشد. دیگر آنکه آن چنان تحت نفوذ مفهوم و اهمّیّت مقام مؤسّسۀ ولایت امر واقع شویم که قوّت میثاق را کمتر از آنچه هست ملحوظ داریم و یا چنان دچار وسوسه گردیم که با تعبیرات غیر موجّه از نصوص صریحهء آلهیّه به هر طریق و به هر نحوی «ولیّ امری» به وجود آوریم.
خدمت به امر الهی مستلزم وفای مطلق و صداقت و ایمان تزلزلناپذیر به آستان اوست. نتیجه و عواقب اینکه مسئولیّت آیندهء امر الهی را در دست خود گرفته بدون توجّه به نصوص صریحهء الهیّه و محدودیتّهای بشری خویش آن را به طرق دلخواه خود سوق دهیم تنها میتواند شرربار و زیانآور باشد. امر الله متعلّق به اوست و خود وعده فرموده است که فیوضاتش لاینقطع خواهد بود. وظیفۀ ما این است که به آثار مبارکه و مؤسّساتی که برای صیانت عهد و میثاق الهی تأسیس فرموده قویّاً تشبّث و تمسّک نماییم.
دقیقاً در رابطه با این موضوع است که احبّا باید اهمّیّت صداقت فکری و خضوع و خشوع را دریابند. در ظهورات قبل بسیاری از لغزشها معلول آن بود که مؤمنین به شریعت الهیّه بیش از حدّ شائق بودند که در چارچوب درک محدود خود بر پیام الهی احاطه یابند، عقاید و اصول را توصیف و تعیین کنند در حالی که این توصیف و تعیین خارج از دایرهء توانایی آنها بود، رموز و اشاراتی را تشریح نمایند که درک آن تنها در پرتو تجربه و حکمت عصری جدید امکان داشت و استدلال نمایند که موضوعی مقرون به حقیقت است زیرا مطبوع و لازم به نظر میرسد. از چنین نتیجهگیریهای مصلحتآمیزی در بارهء حقایق اساسی و این قبیل کبر و غرور فکری قطعاً باید اجتناب نماییم.
احبّای عزیز باید بدانند که اگر بیت العدل اعظم در اظهار پارهای از مطالب از شرح مفصّل احتراز میجوید بدان جهت نیست که بخواهد رویّهء استتار اتّخاذ نماید بلکه بدان سبب است که اصولا تصمیم این هیئت از ابتدا بر آن بوده که از تبیین و تشریح تعالیم احتراز جسته همواره حقیقت بیان انگلیسی هیکل مبارک حضرت ولیّامرالله را حفظ نماید که میفرمایند: «رهبران اديان، مروّجان فرضيّههای سياسی و رؤسای جوامع انسانی ... نبايد آنی در بارۀ کیفیّت، سرچشمه و اعتبار مؤسّسات و تشکيلات بهائی که اهل بهاء به بنايش مشغولند ادنی شکّ و شبههای نمايند زيرا همۀ آنها در کنه تعاليم و آثار بهائی موجود در سراسر عالم از دخالتهای بیجا و یا تفسیرهای غیر معتبر آثار محفوظ و در امان است.»
در دیانت بهائی فرق بارزی بین تبیین مراجع منصوص و تفسیرات و استنباطات افراد که ضمن مطالعۀ تعالیم و آثار الهی حاصل میشود وجود دارد. در حالی که مورد اوّل مختصّ ولیّ امر الله میباشد، مورد دوم یعنی استنباطات شخصی به فرمودهء شخص حضرت ولیّامرالله به هیچ عنوان نباید سرکوب شود. فیالحقیقه این قبیل تفسیرات فردی ثمرهء قوّهء عقلانی انسانی بوده موجب درک بیشتری از تعالیم الهیّه است مشروط بر آنکه سبب هیچ گونه اختلاف و مناقشهای بین یاران نشود و هر کس به فهمد و با صراحت روشن سازد که نظرات و عقایدش صرفاً جنبهء شخصی دارد. استنباطات فردی با افزایش میزان درک انسان از تعالیم الهیّه دائماً در حال تغییر است. و همان طور که حضرت ولیّامرالله توسّط منشی مبارک به زبان انگلیسی در نامهای مورّخ ۲۵ آگست ۱۹۲۶ خطاب به یکی از احبّا میفرمایند: «عمیق شدن در امر مبارک یعنی آنکه انسان آثار حضرت بهاءالله و حضرت مولی الوری را چنان دقیق مطالعه کند تا بتواند امر الله را به صورت واقعی و خالصش به دیگران معرفی نماید. بسیاری از افراد نظرات و عقاید سطحی در بارۀ منظور و مقصد امر الهی دارند و لذا آیین الهی را توأم با افکار و تصوّرات شخصی خود به سایرین معرّفی میکنند. چون امر الله هنوز مراحل اوّلیّه را طیّ میکند باید نهایت دقّت کنیم مبادا مرتکب چنین خطایی شویم و به این نهضت مقدّس که تا این پایه مورد علاقه و پرستش ما است لطمه وارد سازیم. مطالعۀ امر الهی نامتناهی است. هر چه آیات الهی را بیشتر بخوانیم به حقایق بیشتری پیمیبریم و به این حقیقت واقفتر میشویم که افکار و تصوّرات قبلی ما آمیخته با خبط و خطا بوده است.» بنا بر این اگرچه بصیرت فردی ممکن است به روشنساختن برخی از مسائل و مشکلات کمک کند، همچنین امکان دارد موجب ضلالت و گمراهی گردد. لذا یاران باید بیاموزند که نظریّات و عقاید دیگران را بشنوند بدون اینکه بیش از حدّ تحت تاثیر آن واقع شوند و یا در ایمانشان تزلزلی حاصل گردد و نیز بدانند چگونه نظریّات شخصی خود را اظهار نمایند بدون اینکه آن را بر دوستان بهائی خود تحمیل کنند.
امر الهی پویا و ارگانیک است و مثل موجودی زنده رشد و نموّ کرده رو به تکامل میرود. امر مبارک بارها با بحرانهایی رو به رو شده است که احبّا را مشوّش و مضطرب ساخته ولی هر هنگام که به ارادهء الهیّه با مخاطرهای مواجه شده بر آن غالب گشته و به عظمت و اعتلای بیشتری دستیافته است.
هر قدر عدم توانایی ما از درک اسرار و رموز مربوط به صعود حضرت شوقی افندی زیاد باشد باز بر این حقیقت واقفیم که حبلالمتین ما همانا میثاق الهی است که باید با اطمینان به آن تمسّک و تشبّث جوییم. بیان محکم و مؤکّد حضرت مولی الوری در الواح وصایای مبارک در این ایّام به مانند ایّام پس از صعود هیکل مبارکش ضامن و کافل امر الهی است که میفرماید:
«مرجع كلّ كتاب اقدس و هر مسئله غير منصوصه راجع به بيت عدل عمومی بيت عدل آنچه به الاتّفاق و يا به اكثريّت آرا تحقّق يابد همان حقّ و مراد اللّه است من تجاوز عنه فهو ممّن احبّ الشّقاق و أظهر النّفاق و اعرض عن ربّ الميثاق» و همچنین میفرماید:
«كلّ اقتباس از مركز امر و بيت عدل نمايند و ما عداهما كلّ مخالف فی ضلال مبين.»
حال بیت العدل اعظم که به فرمودهء هیکل مبارک حضرت ولیّامرالله در آیندهء ایّام به عنوان «آخرين ملجأ و پناه تمدّنی رو به زوال» محسوب، در غیاب ولیّ امر تنها مؤسّسۀ مصون از خطا در این عالم است که همه باید به آن ناظر باشند و مسئولیّت تضمین وحدت و پیشرفت امر الهی بر حسب نصوص مبارکه را بر عهده دارد. از حضرت مولی الوری و حضرت ولیّامرالله بیاناتی موجود است مشعر بر آنکه بیت العدل اعظم علاوه بر آنکه عالیترین هیئت تقنینیّه امر است مرجع کل و در «رأس» نظم اداری بهائی قرار داشته و «اعلی مقام جوامع مشترکالمنافع بهائی» نیز میباشد. حضرت ولیّامرالله در توقیعات مبارکۀ خود برای بیت العدل اعظم چند وظیفه اصلی و مهم را از قبیل ایجاد نقشههای تبلیغی جهانی آینده، مباشرت امور اداری امر و هدایت و تنظیم و متّحد کردن امور امری در سراسر جهان تصریح فرمودهاند. به علاوه در کتاب «قرن بدیع» میفرمایند: «کتاب مستطاب اقدس ... هم مخزن حدود و احکامی است که بايد برای نسلهای آتيه باقی ماند و نظم جهانآرايش بر آن اساس استوار شود و هم وظيف تبيين آيات را به مرکز عهد محوّل فرموده و مؤسّسات ضروريّهای را که يگانه ضامن اصالت و کافل وحدت اصليّۀ امر الهی است مقرّر و معيّن نموده است.» و همچنین در کتاب «دور بهائی» فرمودهاند که اعضای بیت العدل اعظم «...نه هيئت منتخبين که رأساً و يا به طور غير مستقيم ايشان را انتخاب مینمايند، مهابط هدایت و الهامات الهیّهاند و اين الهام همانا روح حيات و حافظ نهایی اين ظهور اعظم است.»
همان طور که بیت العدل اعظم الهی قبلاً نیز اعلام داشته است این هیئت نمیتواند قوانینی وضع کند که تعیین جانشینی برای حضرت شوقی افندی را ممکن سازد و یا مبادرت به انتصاب افرادی جدید به مقام ایادی امر نماید ولی باید برای انجام هر آنچه در حیطۀ قدرت خود دارد بکوشد تا اجرای جمیع وظایفی را که مشترکاً با این دو مؤسّسه جلیل بر عهده دارد تأمین و تضمین نماید. این هیئت باید به وضع مقرّراتی مبادرت نماید تا وظایف مربوط به صیانت و تبلیغ امر الله که تشکیلات اداری بهائی با مقام ولایت و حضرات ایادی امرالله در اجرای آن سهیم و شریکند در آینده به نحوی صحیح مجری گردد. بیت العدل اعظم باید در غیاب ولیّ امر الله، بر حسب بیان مبارک حضرت عبدالبهاء حقوق الله را دریافت و مصرف نماید، میفرمایند: «تصرّف در حقوق جزئی و کلّی جائز ولی به اذن و اجازهٴ مرجع امر» این هیئت باید در نظامنامهء خود برای انفصال و اخراج هر یک از اعضای خود که «گناهی ارتکاب نماید که در حقّ عموم ضرری حاصل شود» تدابیری اتّخاذ نماید. مهمتر از هر چیز این هیئت باید با ایمان کامل به حضرت بهاءالله امر مبارکش را اعلان و شریعتش را تنفید نماید به نحوی که صلح اعظم در نهایت اتقان در این عالم مستحکم گردد و ملکوت الله در روی زمین استقرار یابد.
باتقدیم تحیّات
[امضا: بیت العدل اعظم]